محل تبلیغات شما

زنده گانی یک غروب زرد بود

انتهای این غروب یک مرد بود

خواهرم غمگین کنار پنجره

مادرم از زنده گی دلسرد بود

آرزوها کودکی بُد شیر خوار

مهربانی یک زن ولگرد بود

کوچه ها گندیده از مرداب ها

جاده ها آکنده از نامرد بود

یکنفر می مُرد؛ امّادور تر

"ازدحام مردم بی درد بود"   (فرهاد)

کوچه ها گندیده از مرداب ها

برای مریم سوزنچی و کلاهش

ها ,یک ,کوچه ,مرداب ,گندیده ,غروب ,ها گندیده ,از مرداب ,مرداب ها ,کوچه ها ,گندیده از

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رک DVR